۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

يه روز...(1)

بالاخره يه روز مياد كه صاف تو چشات زل بزنه و بگه چه چيزاييت كمه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر