۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

يه روز...(3)

بالاخره يه روز مياد كه تنها بري رو همون نيمكت بشيني و سيگار دود كني و تظاهر كني پيشت نشسته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر